معنی فارسی fascinatingly

B1

به طرز جالب و جذاب، طوری که توجه را جلب کند.

In a manner that is very interesting or charming.

adverb
معنی(adverb):

In a fascinating manner

example
معنی(example):

او به طور جالبی درباره سفرهایش صحبت کرد.

مثال:

He spoke fascinatingly about his travels.

معنی(example):

کتاب به طور جالبی نوشته شده و خوانندگان را درگیر نگه می‌دارد.

مثال:

The book is written fascinatingly, keeping readers engaged.

معنی فارسی کلمه fascinatingly

: معنی fascinatingly به فارسی

به طرز جالب و جذاب، طوری که توجه را جلب کند.