معنی فارسی fascination
B1 /fæsɪˈneɪʃən/علاقه و شوق شدید نسبت به یک موضوع خاص که فرد را به کشف و یادگیری بیشتر درباره آن ترغیب می‌کند.
A strong feeling of interest and attraction that makes someone very curious about something.
- noun
The act of bewitching, or enchanting
The state or condition of being fascinated.
To my fascination, the skies turned all kinds of colours.
Something which fascinates.
Life after death had always been a great fascination to him.
علاقه شدید او به تاریخ باستان باعث شد که به مطالعه باستان‌شناسی بپردازد.
Her fascination with ancient history inspired her to study archeology.
علاقه شدید کودکان به ستاره‌ها باعث شد که بیشتر درباره نجوم بیاموزند.
The children's fascination with the stars led them to learn more about astronomy.
معنی فارسی کلمه fascination
:
علاقه و شوق شدید نسبت به یک موضوع خاص که فرد را به کشف و یادگیری بیشتر درباره آن ترغیب می‌کند.
