معنی فارسی fastuousness

C1

حالتی که به خاطر زرق و برق و مجلسی بودن بیان می‌شود.

The quality of being extravagant or ostentatious.

example
معنی(example):

لوکس بودن این رویداد در هر جزئیاتی مشهود بود.

مثال:

The fastuousness of the event was evident in every detail.

معنی(example):

از آنها به خاطر ولخرجی در مخارج گالا انتقاد شد.

مثال:

They were criticized for the fastuousness of their spending on the gala.

معنی فارسی کلمه fastuousness

: معنی fastuousness به فارسی

حالتی که به خاطر زرق و برق و مجلسی بودن بیان می‌شود.