معنی فارسی fatefulness
C1تعیینکننده بودن، حالتی که نتیجهای غیرقابل تغییر یا سرنوشتساز به همراه دارد.
The quality of being decisive or leading to significant consequences.
- NOUN
example
معنی(example):
عواقب تعیینکننده تصمیم او خیلی دیر درک شد.
مثال:
The fatefulness of his decision was realized too late.
معنی(example):
تعیینکننده بودن او در انتخاب دوستانش واضح بود.
مثال:
Her fatefulness in choosing her friends was evident.
معنی فارسی کلمه fatefulness
:تعیینکننده بودن، حالتی که نتیجهای غیرقابل تغییر یا سرنوشتساز به همراه دارد.