معنی فارسی fealties
B2سوگند به وفاداری و وفای به عهد به شخص یا مقام بالا.
A formal acknowledgment of loyalty or allegiance.
- NOUN
example
معنی(example):
شوالیه به پادشاهش سوگند وفاداری خورد.
مثال:
The knight swore fealties to his king.
معنی(example):
وفاداری بین لردها و واسیها در دوره قرون وسطی رایج بود.
مثال:
Fealties between lords and vassals were common in the medieval era.
معنی فارسی کلمه fealties
:سوگند به وفاداری و وفای به عهد به شخص یا مقام بالا.