معنی فارسی featherbrains
B2گروهی از افراد که به خاطر عدم توجه و تمرکز، کارهای مهم را نادیده میگیرند.
A group of individuals perceived as foolish or lacking focus.
- noun
noun
معنی(noun):
A feather-brained or stupid person, especially a woman
example
معنی(example):
مغزهای نرم در تیم اغلب مهلتهای مهم را از دست میدادند.
مثال:
The featherbrains in the team often missed important deadlines.
معنی(example):
با وجود استعدادشان، مغزهای نرم نمیتوانستند بر وظایفشان تمرکز کنند.
مثال:
Despite their talent, the featherbrains couldn't focus on their tasks.
معنی فارسی کلمه featherbrains
:
گروهی از افراد که به خاطر عدم توجه و تمرکز، کارهای مهم را نادیده میگیرند.