معنی فارسی featherhead

B1

شخصی که به خاطر نداشتن توجه و دقت، مرتکب اشتباهات غیرمعقول می‌شود.

A foolish or scatterbrained person.

noun
معنی(noun):

A foolish person.

example
معنی(example):

او واقعاً مغز نرمی است؛ تولد خود را فراموش کرد.

مثال:

He's such a featherhead; he forgot his own birthday.

معنی(example):

مغز نرم یک اشتباه کلاسیک در حین ارائه مرتکب شد.

مثال:

The featherhead made a classic mistake during the presentation.

معنی فارسی کلمه featherhead

: معنی featherhead به فارسی

شخصی که به خاطر نداشتن توجه و دقت، مرتکب اشتباهات غیرمعقول می‌شود.