معنی فارسی febrility
B1تبزایی به حالتی اطلاق میشود که در آن فرد دچار تب است و معمولاً نشانهای از بیماری است.
The state of having a fever.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک در حین معاینه، تبزایی بیمار را یادداشت کرد.
مثال:
The doctor noted the patient's febrility during the examination.
معنی(example):
تبزایی میتواند نشاندهنده وجود عفونت باشد.
مثال:
Febrility can indicate the presence of an infection.
معنی فارسی کلمه febrility
:تبزایی به حالتی اطلاق میشود که در آن فرد دچار تب است و معمولاً نشانهای از بیماری است.