معنی فارسی feeded
B1به معنای تغذیه شده، به حالتی اشاره دارد که موجودی غذا یا غذا مصرف کرده است.
To have provided food; past participle of feed.
- VERB
example
معنی(example):
حیوانات این هفته به خوبی تغذیه شدهاند.
مثال:
The animals have been well feeded this week.
معنی(example):
کودکان قبل از رویداد تغذیه شدند.
مثال:
The children were feeded before the event.
معنی فارسی کلمه feeded
:به معنای تغذیه شده، به حالتی اشاره دارد که موجودی غذا یا غذا مصرف کرده است.