معنی فارسی feedhead
B1قسمتی در سیستمهای اطلاعاتی که وظیفه هدایت و مدیریت جریان دادهها را بر عهده دارد.
A component in information systems responsible for directing and managing data flow.
- NOUN
example
معنی(example):
هدایت فید برای بهینهسازی جریان اطلاعات طراحی شده است.
مثال:
The feedhead was designed to optimize the flow of information.
معنی(example):
او هدایت فید را تنظیم کرد تا قدرت سیگنال را بهبود بخشد.
مثال:
She adjusted the feedhead to improve the signal strength.
معنی فارسی کلمه feedhead
:قسمتی در سیستمهای اطلاعاتی که وظیفه هدایت و مدیریت جریان دادهها را بر عهده دارد.