معنی فارسی fellowman
B2فردی که به نوع خود تعلق دارد، به ویژه در مورد انسانها.
A person of the same community or group, especially in a context of shared humanity.
- NOUN
example
معنی(example):
کمک به همنوع خود در زمان نیاز مهم است.
مثال:
It's important to help your fellowman in need.
معنی(example):
او با احترام با هر همنوعی رفتار میکرد.
مثال:
He treated every fellowman with respect.
معنی فارسی کلمه fellowman
:
فردی که به نوع خود تعلق دارد، به ویژه در مورد انسانها.