معنی فارسی feministic

B1

مرتبط با یا حمایت کننده از اصول و ایده‌های فمینیسم و برابری جنسیتی.

Pertaining to or advocating for feminism and gender equality.

example
معنی(example):

او دارای دیدگاه فمینیستی در مسائل اجتماعی است.

مثال:

She has a feministic perspective on social issues.

معنی(example):

ایده‌های فمینیستی او، دیدگاه‌های سنتی را به چالش کشید.

مثال:

His feministic ideas challenged traditional views.

معنی فارسی کلمه feministic

: معنی feministic به فارسی

مرتبط با یا حمایت کننده از اصول و ایده‌های فمینیسم و برابری جنسیتی.