معنی فارسی fenbank

B2

ساختاری که به عنوان یک مانع طبیعی عمل می‌کند و معمولاً در مناطق مرطوب یافت می‌شود.

An embankment built at the edge of a fen to prevent flooding.

example
معنی(example):

فنبنک مانعی طبیعی در برابر سیلاب بود.

مثال:

The fenbank was a natural barrier against flooding.

معنی(example):

کشاورزان یک فنبنک برای محافظت از زمین‌های خود ساختند.

مثال:

Farmers constructed a fenbank to protect their fields.

معنی فارسی کلمه fenbank

: معنی fenbank به فارسی

ساختاری که به عنوان یک مانع طبیعی عمل می‌کند و معمولاً در مناطق مرطوب یافت می‌شود.