معنی فارسی ferrotyping
B1فرایند عکاسی که در آن تصویر بر روی سطح فلزی شکل میگیرد و نیازمند دقت و مهارت است.
The process of creating images using the ferrotype method.
- NOUN
example
معنی(example):
فروتیپ کردن به تکنیکها و مواد دقیق نیاز دارد.
مثال:
Ferrotyping requires precise techniques and materials.
معنی(example):
او در حال حاضر به مطالعه هنر فروتیپ کردن مشغول است.
مثال:
She is currently studying the art of ferrotyping.
معنی فارسی کلمه ferrotyping
:
فرایند عکاسی که در آن تصویر بر روی سطح فلزی شکل میگیرد و نیازمند دقت و مهارت است.