معنی فارسی ferrotyper
B2شخصی که در زمینه تولید فروتیپ تخصص دارد و معمولاً در حیطه عکاسی فعالیت میکند.
A person who specializes in making ferrotypes.
- NOUN
example
معنی(example):
یک فروتیپر معمولاً در عکاسی قدیمی کار میکند.
مثال:
A ferrotyper often works in vintage photography.
معنی(example):
فروتیپر بهطور ماهرانهای صفحات آهنی را مدیریت کرد.
مثال:
The ferrotyper skillfully managed the iron plates.
معنی فارسی کلمه ferrotyper
:
شخصی که در زمینه تولید فروتیپ تخصص دارد و معمولاً در حیطه عکاسی فعالیت میکند.