معنی فارسی fibrousness

B2

فیبرولس بودن (fibrousness) به خاصیتی اطلاق می‌شود که در آن یک ماده شامل الیاف زیادی باشد و بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن تأثیر بگذارد.

The quality of being fibrous; the presence of fibers in a material or substance.

example
معنی(example):

فیبرولس بودن گوشت می‌تواند بر زمان پخت آن تأثیر بگذارد.

مثال:

The fibrousness of the meat can affect its cooking time.

معنی(example):

ما فیبرولس بودن مواد گیاهی را برای تحقیقات خود اندازه‌گیری کردیم.

مثال:

We measured the fibrousness of the plant material for our research.

معنی فارسی کلمه fibrousness

: معنی fibrousness به فارسی

فیبرولس بودن (fibrousness) به خاصیتی اطلاق می‌شود که در آن یک ماده شامل الیاف زیادی باشد و بر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن تأثیر بگذارد.