معنی فارسی ficklety

B1

ویژگی عدم ثبات و تغییر در احساسات یا رفتار.

The quality of being changeable or unpredictable.

example
معنی(example):

بی‌ثباتی او باعث شد که اعتماد به تصمیماتش سخت باشد.

مثال:

Her ficklety made it hard to trust her decisions.

معنی(example):

بی‌ثباتی هوا همه را غافلگیر کرد.

مثال:

The ficklety of the weather caught everyone off guard.

معنی فارسی کلمه ficklety

: معنی ficklety به فارسی

ویژگی عدم ثبات و تغییر در احساسات یا رفتار.