معنی فارسی figurational
B2مربوط به مطالعه یا تبیین موجودات اجتماعی بهطور خاص در ارتباط با یکدیگر.
Pertaining to or characterized by the use of figures or shapes in analysis.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویکرد مجسمهسازی به درک تعاملات اجتماعی کمک میکند.
مثال:
The figurational approach helps to understand social interactions.
معنی(example):
تحلیل مجسمهسازی او الگوهایی در رفتار را نشان داد.
مثال:
Her figurational analysis revealed patterns in behavior.
معنی فارسی کلمه figurational
:
مربوط به مطالعه یا تبیین موجودات اجتماعی بهطور خاص در ارتباط با یکدیگر.