معنی فارسی figurate
B2مرتبط با شکل، فرم یا ساختار، به ویژه در هنر یا طراحی.
Relating to or characterized by shapes, forms, or figures, especially in art.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سبک هنری فیگوراتی بر اشکال و فرمها تأکید میکند.
مثال:
The figurate art style emphasizes shapes and forms.
معنی(example):
او الگوهای فیگوراتی را در مجسمه مورد بررسی قرار داد.
مثال:
She studied the figurate patterns in the sculpture.
معنی فارسی کلمه figurate
:
مرتبط با شکل، فرم یا ساختار، به ویژه در هنر یا طراحی.