معنی فارسی figureheadless
B2بدون رهبری، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن فرد نمایندهای برای رهبری وجود ندارد.
Without a figurehead; lacking a nominal leader or representative.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سازمان پس از استعفای رهبر، بدون رهبر واقعی شد.
مثال:
The organization became figureheadless after the leader resigned.
معنی(example):
کشتیای که بدون رهبر است، معمولاً فاقد مسیر مشخصی است.
مثال:
A figureheadless ship often lacks direction.
معنی فارسی کلمه figureheadless
:
بدون رهبری، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن فرد نمایندهای برای رهبری وجود ندارد.