معنی فارسی filamentule
B1فیلامنتول، ساختاری ریز و نازک که به شکل رشتهای میباشد و به طور خاص در زیستشناسی مورد استفاده قرار میگیرد.
A small, thread-like structure, typically found in biological contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
فیلامنتول یک ساختار کوچک و رشتهای است.
مثال:
A filamentule is a small, thread-like structure.
معنی(example):
فیلامنتولها میتوانند در انواع مختلفی از سلولها یافت شوند.
مثال:
Filamentules can be found in various types of cells.
معنی فارسی کلمه filamentule
:
فیلامنتول، ساختاری ریز و نازک که به شکل رشتهای میباشد و به طور خاص در زیستشناسی مورد استفاده قرار میگیرد.