معنی فارسی filamentous

C1

دارای رشته‌ها یا ریشه‌های نازک، به ویژه در زیست‌شناسی و محیط زیست.

Consisting of or resembling filaments; thread-like.

example
معنی(example):

جلبک‌های فیلامنتوز بر روی سطح آب شناور بودند.

مثال:

The filamentous algae were floating on the water's surface.

معنی(example):

قارچ‌های فیلامنتوز می‌توانند مواد آلی پیچیده را تجزیه کنند.

مثال:

Filamentous fungi can decompose complex organic materials.

معنی فارسی کلمه filamentous

: معنی filamentous به فارسی

دارای رشته‌ها یا ریشه‌های نازک، به ویژه در زیست‌شناسی و محیط زیست.