معنی فارسی finger jam

B1

انگشت‌زدم، وضعیتی که در آن یک یا چند انگشت به نحوی آسیب می‌بیند یا به جایی گیر می‌کند.

A condition where a finger is caught or injured, often during an activity.

example
معنی(example):

در حین نواختن گیتار، ناخواسته انگشت‌زدم شدم.

مثال:

I accidentally got a finger jam while playing the guitar.

معنی(example):

اگر درب خیلی سریع بسته شود، ممکن است انگشت‌زدم شوید.

مثال:

You might experience a finger jam if the door closes too quickly.

معنی فارسی کلمه finger jam

: معنی finger jam به فارسی

انگشت‌زدم، وضعیتی که در آن یک یا چند انگشت به نحوی آسیب می‌بیند یا به جایی گیر می‌کند.