معنی فارسی finger-licking

B2

لیسیدن انگشتان، عبارت توصیفی برای طعم خوشمزه و دلپذیر غذا.

A colloquial phrase indicating that food is so tasty that one would lick their fingers.

example
معنی(example):

مرغ آنقدر خوشمزه بود که لزوم انگشت‌لیسیدن داشت!

مثال:

The chicken was so delicious, it was finger-licking good!

معنی(example):

آنها یک وعده غذایی بی‌نظیر در رستوران سرو کردند.

مثال:

They served a finger-licking meal at the restaurant.

معنی فارسی کلمه finger-licking

: معنی finger-licking به فارسی

لیسیدن انگشتان، عبارت توصیفی برای طعم خوشمزه و دلپذیر غذا.