معنی فارسی finickingness
B2حالت یا ویژگی وسواس و بدقلقی در انتخابها.
The state or quality of being finicky.
- NOUN
example
معنی(example):
وسواس او اغلب دوستانش را عصبی میکند.
مثال:
His finickingness often annoys his friends.
معنی(example):
وسواس او درباره جزئیات میتواند پروژه را به تأخیر بیندازد.
مثال:
Her finickingness about details can slow the project down.
معنی فارسی کلمه finickingness
:
حالت یا ویژگی وسواس و بدقلقی در انتخابها.