معنی فارسی finitesimal
C1مقدار یا اندازهای که به حدی کوچک است که تقریباً قابلتوجه نیست.
An infinitely small quantity; less than any finite quantity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مقدار بینهایت کوچک ممکن است سخت به اندازهگیری بیاید.
مثال:
A finitesimal amount can be difficult to measure.
معنی(example):
در حسابان، اغلب با مقادیر بینهایت کوچک سر و کار داریم.
مثال:
In calculus, we often deal with finitesimal quantities.
معنی فارسی کلمه finitesimal
:
مقدار یا اندازهای که به حدی کوچک است که تقریباً قابلتوجه نیست.