معنی فارسی finitudes

B2

محدودیت‌ها، مفاهیم یا وضعیت‌هایی که پایان یا محدودیتی دارند و در contrast با بی‌نهایت‌ها مورد بحث قرار می‌گیرند.

The concept of limitations or bounds, often used in philosophical discussions.

example
معنی(example):

محدودیت‌های زندگی به ما یادآوری می‌کند که هر لحظه را گرامی بداریم.

مثال:

The finitudes of life remind us to cherish every moment.

معنی(example):

در فلسفه، محدودیت‌ها غالباً در تضاد با بی‌نهایت‌ها بحث می‌شوند.

مثال:

In philosophy, the finitudes are often discussed in contrast to infinities.

معنی فارسی کلمه finitudes

: معنی finitudes به فارسی

محدودیت‌ها، مفاهیم یا وضعیت‌هایی که پایان یا محدودیتی دارند و در contrast با بی‌نهایت‌ها مورد بحث قرار می‌گیرند.