معنی فارسی finnmark

A2

منطقه‌ای در نروژ با ویژگی‌های جغرافیایی و فرهنگی خاص.

A county in Norway, known for its natural beauty and cultural heritage.

example
معنی(example):

فینمارک به خاطر مناظر طبیعی دیدنی‌اش مشهور است.

مثال:

Finnmark is known for its stunning natural landscapes.

معنی(example):

بسیاری از گردشگران هر تابستان از فینمارک بازدید می‌کنند.

مثال:

Many tourists visit Finnmark every summer.

معنی فارسی کلمه finnmark

: معنی finnmark به فارسی

منطقه‌ای در نروژ با ویژگی‌های جغرافیایی و فرهنگی خاص.