معنی فارسی finnmarks

A2

چندین نمونه یا شکل از منطقه فینمارک یا ویژگی‌های آن.

Plural form referring to various aspects or entities related to Finnmark.

example
معنی(example):

مردم محلی در فینمارک به شدت فرهنگ خود را جشن می‌گیرند.

مثال:

The locals in Finnmarks celebrate their culture eagerly.

معنی(example):

فینمارک‌ها به خاطر سنت‌های منحصر به فردشان شناخته شده‌اند.

مثال:

Finnmarks are known for their unique traditions.

معنی فارسی کلمه finnmarks

: معنی finnmarks به فارسی

چندین نمونه یا شکل از منطقه فینمارک یا ویژگی‌های آن.