معنی فارسی firster

B1

فردی که در یک صف یا موقعیت خاص، اولین است.

A person who is first in a particular situation.

example
معنی(example):

اولین نفر در صف مشتاق بود که وارد نمایشگاه شود.

مثال:

The firster in line was eager to enter the exhibit.

معنی(example):

به عنوان یک نخستین فرد، او همیشه فرصت داشت که اول چیزهای جدید را امتحان کند.

مثال:

As a firster, he always had a chance to try new things first.

معنی فارسی کلمه firster

: معنی firster به فارسی

فردی که در یک صف یا موقعیت خاص، اولین است.