معنی فارسی fiscalized

B2

فیسکالیزه شده، به حالتی اطلاق می‌شود که بر منابع مالی نظارت شده باشد.

Having undergone the process of financial control or oversight.

example
معنی(example):

پس از فیسکالیزه شدن وجوه، هزینه‌ها به دقت تحت نظارت قرار گرفت.

مثال:

Once the funds were fiscalized, spending was closely monitored.

معنی(example):

حساب‌های فیسکالیزه شده شفافیت را در گزارش‌های مالی فراهم کردند.

مثال:

The fiscalized accounts provided transparency in financial reporting.

معنی فارسی کلمه fiscalized

: معنی fiscalized به فارسی

فیسکالیزه شده، به حالتی اطلاق می‌شود که بر منابع مالی نظارت شده باشد.