معنی فارسی fishifying
B1عمل تبدیل یا اضافه کردن مفاهیم مرتبط با ماهی به چیزی.
The process of making something include fish-related elements.
- VERB
example
معنی(example):
او با گنجاندن تمهای دریایی، پروژه را ماهیگونه میکند.
مثال:
She is fishifying the project by incorporating marine themes.
معنی(example):
آنها محصولات خود را برای جذب مخاطبان بیشتری ماهیگونه میکنند.
مثال:
They are fishifying their products to appeal to a wider audience.
معنی فارسی کلمه fishifying
:
عمل تبدیل یا اضافه کردن مفاهیم مرتبط با ماهی به چیزی.