معنی فارسی fishified
B1به حالتی درآمده که شامل ماهی یا فراوردههای دریایی است.
Made to include or resemble fish or seafood.
- VERB
example
معنی(example):
رستوران منوی خود را با غذاهای جدید ماهیگونه کرده است.
مثال:
The restaurant has fishified its menu with new dishes.
معنی(example):
بعد از نوسازی، کافه کاملأ ماهیگونه شد.
مثال:
After the renovation, the cafe was fully fishified.
معنی فارسی کلمه fishified
:
به حالتی درآمده که شامل ماهی یا فراوردههای دریایی است.