معنی فارسی fishings

B1

عمل یا فعالیت صید ماهی.

The act or business of catching fish.

example
معنی(example):

ماهی‌گیری در دریاچه در این فصل فراوان است.

مثال:

The fishings in the lake are abundant this season.

معنی(example):

ماهی‌گیری‌های محلی هر تابستان بسیاری از گردشگران را جذب می‌کنند.

مثال:

Local fishings attract many tourists every summer.

معنی فارسی کلمه fishings

: معنی fishings به فارسی

عمل یا فعالیت صید ماهی.