معنی فارسی fishlet
B1یک ماهی جوان یا بچهماهی.
A young or small fish.
- NOUN
example
معنی(example):
زیستشناس در حین تحقیق خود یک ماهی کوچک را مشاهده کرد.
مثال:
The biologist observed a small fishlet during her research.
معنی(example):
یک ماهی کوچک معمولاً در برابر شکارچیان آسیبپذیر است.
مثال:
A fishlet is often vulnerable to predators.
معنی فارسی کلمه fishlet
:
یک ماهی جوان یا بچهماهی.