معنی فارسی fishlike

B1

شبیه یا مانند ماهی.

Resembling a fish.

example
معنی(example):

او یک موجود ماهی‌مانند را در آثار هنری‌اش نقاشی کرد.

مثال:

He painted a fishlike creature in his artwork.

معنی(example):

این اسباب‌بازی طراحی ماهی‌مانندی دارد که برای کودکان جذاب است.

مثال:

The toy has a fishlike design that appeals to children.

معنی فارسی کلمه fishlike

: معنی fishlike به فارسی

شبیه یا مانند ماهی.