معنی فارسی fishworm

B1

نوعی کرم که معمولاً برای جذب ماهی در قلاب به‌کار می‌رود.

A type of worm commonly used as bait to attract fish.

example
معنی(example):

ماهی‌کرم اغلب به عنوان طعمه برای ماهیگیری استفاده می‌شود.

مثال:

A fishworm is often used as bait for fishing.

معنی(example):

او یک ماهی‌کرم پیدا کرد تا برای سفر ماهیگیری‌اش از آن استفاده کند.

مثال:

He found a fishworm to use for his fishing trip.

معنی فارسی کلمه fishworm

: معنی fishworm به فارسی

نوعی کرم که معمولاً برای جذب ماهی در قلاب به‌کار می‌رود.