معنی فارسی fishyard
B1محل یا فضایی برای نگهداری و پردازش ماهیها.
A place or area designed for holding and processing fish.
- NOUN
example
معنی(example):
محل نگهداری ماهی پر از فعالیت بود.
مثال:
The fishyard was bustling with activity.
معنی(example):
کارگران ماهیها را در محل نگهداری پاک و مرتب کردند.
مثال:
Workers cleaned and sorted the fish in the fishyard.
معنی فارسی کلمه fishyard
:
محل یا فضایی برای نگهداری و پردازش ماهیها.