معنی فارسی fixt
B2فیکس شده، مشخص و ثابت، به چیزی که در یک موقعیت یا شرایط خاص بدون تغییر باقی میماند اشاره دارد.
Settled, fixed; denoting points or variables that are constant.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نقاط فیکس شده روی نقشه برای ناوبری ضروری بودند.
مثال:
The fixt points on the map were essential for navigation.
معنی(example):
در معادله، متغیرهای فیکس شده محاسبات دقیقی را ممکن ساختند.
مثال:
In the equation, the fixt variables enabled accurate calculations.
معنی فارسی کلمه fixt
:
فیکس شده، مشخص و ثابت، به چیزی که در یک موقعیت یا شرایط خاص بدون تغییر باقی میماند اشاره دارد.