معنی فارسی flabel

B1

نوعی برچسب یا نشان که معمولاً برای شناسایی یا مشخص کردن استفاده می‌شود.

A label or tag, often used for identification.

example
معنی(example):

فلابل به گونه‌ای طراحی شده بود که هم کاربردی و هم شیک باشد.

مثال:

The flabel was designed to be both practical and stylish.

معنی(example):

فلابل طراحی شده او در رویداد توجه همه را جلب کرد.

مثال:

Her designer flabel caught everyone's attention at the event.

معنی فارسی کلمه flabel

: معنی flabel به فارسی

نوعی برچسب یا نشان که معمولاً برای شناسایی یا مشخص کردن استفاده می‌شود.