معنی فارسی flaccidities

B1

فلج بودن یا سست بودن، به ویژه در مورد بافت‌ها یا اعضای بدن.

The quality or state of being flaccid; lack of firmness or stiffness.

example
معنی(example):

سستی برگ‌های گیاه نشان می‌داد که به آب بیشتری نیاز دارد.

مثال:

The flaccidities of the plant's leaves indicated that it needed more water.

معنی(example):

معاینه پزشک سستی در عضلات بیمار را نشان داد.

مثال:

The doctor's examination revealed the flaccidities in the patient's muscles.

معنی فارسی کلمه flaccidities

: معنی flaccidities به فارسی

فلج بودن یا سست بودن، به ویژه در مورد بافت‌ها یا اعضای بدن.