معنی فارسی flag lieutenant

B2

افسر پرچم، مقام نظامی که مسئولیت‌های خاصی در ارتباطات و هماهنگی‌ها دارد.

A naval officer who assists in administrative tasks and communications.

example
معنی(example):

افسر پرچم در طول عملیات به کاپیتان کمک می‌کند.

مثال:

The flag lieutenant assists the captain during operations.

معنی(example):

هر کشتی یک افسر پرچم برای ارتباطات دارد.

مثال:

Every ship has a flag lieutenant for communication.

معنی فارسی کلمه flag lieutenant

: معنی flag lieutenant به فارسی

افسر پرچم، مقام نظامی که مسئولیت‌های خاصی در ارتباطات و هماهنگی‌ها دارد.