معنی فارسی flaggery
B1پرچمداری، نمایشی شکوهمند، به ویژه در مراسمها که شامل استفاده از پرچم یا نمادهای زینتی است.
An elaborate or showy display, often involving flags or decorations.
- NOUN
example
معنی(example):
شکوه او در طول رژه واضح بود.
مثال:
His flaggery was evident during the parade.
معنی(example):
شکوه اغلب در مراسمهایی با زرق و برق زیاد مشاهده میشود.
مثال:
Flaggery can often be seen in ceremonies with lots of pomp.
معنی فارسی کلمه flaggery
:
پرچمداری، نمایشی شکوهمند، به ویژه در مراسمها که شامل استفاده از پرچم یا نمادهای زینتی است.