معنی فارسی flagginess
B1پرچمداری، نامی که به خصوصیات پرچممانند و برجسته بودن اشاره دارد.
The quality or state of being flag-like or prominent.
- NOUN
example
معنی(example):
پرچمداری طراحی آن را متمایز کرد.
مثال:
The flagginess of the design made it stand out.
معنی(example):
نقاشیهای او یک نوع پرچمداری داشت که توجه را جلب میکرد.
مثال:
Her drawings had a certain flagginess that attracted attention.
معنی فارسی کلمه flagginess
:
پرچمداری، نامی که به خصوصیات پرچممانند و برجسته بودن اشاره دارد.