معنی فارسی flaggingly
B1بهطور پرچمدارانه، توصیف حرکتی یا حالتی که بهطور نامفهوم یا کم انرژی است.
In a way that shows diminishing energy or enthusiasm.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور پرچمدارانهای صحبت کرد وقتی که خسته شد.
مثال:
He spoke flaggingly as he grew tired.
معنی(example):
پروژه بهطور پرچمدارانهای پیش میرفت به دلیل کمبود منابع.
مثال:
The project was progressing flaggingly due to lack of resources.
معنی فارسی کلمه flaggingly
:
بهطور پرچمدارانه، توصیف حرکتی یا حالتی که بهطور نامفهوم یا کم انرژی است.