معنی فارسی flammulated
B2به جغدهایی اطلاق میشود که در پدیدۀ فلومولاسیون، رنگ و الگوهای خاصی دارند.
Referring to a type of owl characterized by unique markings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جغد فلومولاته به خاطر الگوهای منحصر به فردش شناخته شده است.
مثال:
The flammulated owl is known for its unique patterns.
معنی(example):
پژوهشگران گونه فلومولاته را برای درک رفتار آن مطالعه کردند.
مثال:
Researchers studied the flammulated species to understand its behavior.
معنی فارسی کلمه flammulated
:
به جغدهایی اطلاق میشود که در پدیدۀ فلومولاسیون، رنگ و الگوهای خاصی دارند.