معنی فارسی flapcake
A2فلبکیک نوعی پنکیک است که معمولاً ضخیمتر و نرمتر از پنکیکهای معمولی تهیه میشود.
A type of pancake, often thicker and fluffier than traditional pancakes.
- NOUN
example
معنی(example):
او در کافه مد روز یک فلبکیک سفارش داد.
مثال:
He ordered a flapcake at the trendy cafe.
معنی(example):
فلبکیک یک غذای محبوب است که شبیه پنکیک است.
مثال:
Flapcake is a popular dish that resembles a pancake.
معنی فارسی کلمه flapcake
:
فلبکیک نوعی پنکیک است که معمولاً ضخیمتر و نرمتر از پنکیکهای معمولی تهیه میشود.