معنی فارسی flaught

B1

فلوخت به حرکتی یا تاثیر خاصی که بوسیلهٔ باد یا جریان‌های هوا ایجاد می‌شود اشاره دارد.

A sudden gust of wind or airflow.

example
معنی(example):

نسیم فلوخت برگ‌ها را به رقص درآورد.

مثال:

The flaught of the wind made the leaves dance.

معنی(example):

با فلوختی شدید، طوفان به سمت شهر پیش رفت.

مثال:

With a strong flaught, the storm approached the town.

معنی فارسی کلمه flaught

: معنی flaught به فارسی

فلوخت به حرکتی یا تاثیر خاصی که بوسیلهٔ باد یا جریان‌های هوا ایجاد می‌شود اشاره دارد.