معنی فارسی flaughtbred
C1فلوختپرورده به معنای ایجاد شده یا شکل گرفته در شرایط خاص و دشوار است.
Formed or developed under challenging conditions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نگرش او از یک زندگی سخت به نظر میرسید که فلوختپرورده شده بود.
مثال:
His attitude seemed flaughtbred from a life of hardship.
معنی(example):
طبیعت فلوختپروردهٔ این پروژه منعکس کنندهٔ ریشههای چالشبرانگیز آن بود.
مثال:
The flaughtbred nature of the project reflected its challenging origins.
معنی فارسی کلمه flaughtbred
:
فلوختپرورده به معنای ایجاد شده یا شکل گرفته در شرایط خاص و دشوار است.