معنی فارسی fleckled
B1لکهدار، به معنی داشتن نقاط یا لکههای کوچک و مشخص روی سطحی.
Having small spots or flecks of a different color.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگ پشم لکهدار با نقاط رنگهای مختلف داشت.
مثال:
The dog had a fleckled coat with spots of different colors.
معنی(example):
دستهای او بعد از پروژه هنری با رنگ لکهدار شده بود.
مثال:
Her hands were fleckled with paint after the art project.
معنی فارسی کلمه fleckled
:
لکهدار، به معنی داشتن نقاط یا لکههای کوچک و مشخص روی سطحی.